>
من در سکوت ساده ي شب هاي بي پناه وَاندر درخشش آن ماه نقره اي در آسمان تيره ي تنهاي بي فريب عکس تو را ديدم در ازدحام خالي از حس خيابان ها آري تو را ديدم ! هر جا که ميرفتم هر جا که مي ماندم در خواب و در رويا،وَهمِ تو با من بود من با خيالت زندگي کردم و خويشتن را در خود رها کردم و با تو پيوستم اما ندانستي ! هر شب که من تنهاي تنها با ديدگان پر ز اشکم خيره ميگشتم به سوي ماه تو در کدامين جاي اين دنيا وَاندر کدامين چشم ساحر تصويري از ماه مي ديدي؟ من خيره در شب بودم و تو خيره در چشمان او بودي ! هرگز ندانستي ! هرگز نفهميدي !... هرگز نديدي عشق را در آن نگاه سرد و گيج من و خوب ميدانم ديگر نمي فهمي ديگر نميداني !.......... اين عشق يک رازست بين منو آن ماه او شاهد است آري،او شاهد عشق من و اشک منست آري............. روزي اگر عشق مرا دانستي و در آن ترديد کردي تو از ماه بپرس آنرا او خوب ميداند،عشق مرا حفظ است از بس که عشقم را در گوش او تکرار کردم من در آن شب آرام مهتابي،که خالي قلبم از حس عشقت در تلاطم بود............
نظرات شما عزیزان:
|
About![]()
به نام عشق زيباترين خطاي انسان. سلام دوستان خوبم بعضی از این شعرها که تو وبلاگم میبینید از خودم هستش و امیدوارم که خوشتون بیاد/ منتظر نظرات و پیشنهادات شما هستم/ reyhane
Home
|